سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل دردهای یک آدم وی آی تیست

یادگاران: کتاب روح الله - ص2

پنج شنبه 88 آذر 19 ساعت 11:39 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الامر و العصر عج

دور هم جمع بودیم. شوخی شوخی گفتیم «دعوتمان نمی کنید خمین، به مان سور بدهید؟» جدی گرفت. همه با هم راه افتادیم.
توی راه ماشین خراب شد. گوشه ای روی زمین نشستیم منتظر تا ماشین راه بیفتد. کاری نداشتیم. عمامه هایمان را باز می کردیم و دوباره می بستیم که سرمان گرم شود. ناراحت شد. گفت « به جای این کار بیهوده، می توانستید یک بحثی بکنید.»

یادگاران 18، کتاب «روح الله»، خاطره 2

یا علی



  • کلمات کلیدی : یادگاران، روح الله
  • نوشته شده توسط : سجاد نوروزنژاد قادی | نظرات دیگران [ نظر]


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    فایل ها
    سخنرانی حاج حسین یکتا
    ساعات روزانه مؤمن
    [عناوین آرشیوشده]