سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل دردهای یک آدم وی آی تیست

درد دل: شور و شعور دینی و سیاسی

یکشنبه 88 آذر 29 ساعت 4:43 عصر



بسم الله الرحمن الرحیم
و بذکر مولانا صاحب الامر و العصر عج

شور و شعور دینی و سیاسی

"اشک در چشمان؛ یک روز نگذره مگر این که اون روز حداقل دو قطره اشک برای امام حسین علیه السلام، نه این بلوتوثها و موبایل ها و نوارها، مسخره کردن بس که این مداحیهارو پخش می کنه، همین ها داره بچه های ما رو قصی القلب میکنه، نه 5 دقیقه مداحی گوش کنی برای این که گریه کنی. اشک در چشمان! نماز عشاته، دیگه فرصت تمومه، داری میری خونه، هر طوری شده سجده آخرش یک قطره اشک، اشک برای انسان طراوت میاره، اشک باعث میشود انسان به خدا نزدیک بشه، بعضی ها سوال میکنن میگن، آقا بعضی روایت های مسخره رو نمی خوان جمع کنن از تو کتب ببین چی نوشته علامه مجلسی؟ میگم چی نوشته؟ خب این مسخره که میگی چیه؟ میگه نوشته تو جلسه امام حسین نشستی گریه ات نگرفت یاد دردها و غم ها و غصه هات و بابات و که زده اتت و مادرت که فوت کرده، خواستگاری که رفتی گفتن :نه، یاد اینا بیفت. به محضی که اشک در چشمانت جاری شد رسید به اینجای مژه اومد بیاد رو گونه از اونجا بگو السلام علیک یا ابا عبدالله، بذار پای امام حسین علیه السلام، میگه: مسخره نیست؟ میگم: اتفاقا این دلیلش این است که تو نمی فهمی اشک یعنی چی، خداوند فرمود : «انا عند المنکسرت قلوبهم» من نزد دلهایی هستم که اشک چشم را جاری می کند؛ خب دیگه نگفت برای چی یعنی فی نفسه دل شکسته ارزش منده. به هر بهانه ای که شده، اشکت جاری میشه تنور دلت داغ میشه، اشک برای قلب زلالیت میاره.فقط روزی یک بار با اشک مانوس بودن، حتما دنبال این باشین."
این قسمتی از سخنرانی حاج آقا انجوی نژاد با هنوان "آنچه کادر باید بدانند" هست، که ارزش خوندن داشت.

هر حرکتی، بعدی از شور دارد و بعدی از شعور. هر کدام نباشند، حرکت ایجاد نمی شود یا حداقل درست و رشد دهنده نیست.

در قضایایی مثل ماجرای توهین به تصویر امام ره، عکس العمل های بسیاری دیده شد.
خیلی از آنها از سوی مردم بود، که موضوع اصلی حرف من آنها نیستند. حرف من درباره جوانان است و ما نسل سومی ها. می خواهم کمی مقایسه کنم وضع خودم(+ان) را با آنچه باید.

مسأله این است که بیش از آنکه تحلیل ها و عکس العمل های سیاسی مان ناشی از شعورمان از امام و انقلاب اسلامی و اسلام باشد و از درد آن باشد، ناشی از شور است و آنکه باید کاری بکنیم.
مثلا ندیدم کسی از بچه ها را (البته من ندیدم، و این به معنی نبودن، نیست؛ ولی این مثال را می زنم چون می دانم اینطور بچه ها کمند) که از درد این مسأله سوخته باشد و درد دلی و اشکی و ...
در بعد اجتماعی سیاست ما، دیانت ما نیست، و خیلی فاصله دارد از دیانت ما. تحلیلهای سیاسی مان مثلا در مورد فلسطین بیشتر ناشی از علوم استراتژیک است، تا ناشی از جهان بینی انقلاب اسلامی.
عکس العمل ها اغلب ناشی از شناخت امام و اندیشه او و راه او نبود، که ناشی از نوعی احساسات سطحی تر بود.
شاید شبیه بعضی گریه کردنهای دیگر  در روضه ها که خیلی فاصله دارد از آچه باید؛ چون معرفت ما نسبت به ائمه خیلی کم است، کمتر از آنچه می توانیم.

اما شور، محملیست برای ایجاد شعور. فضاییست برای سوق دادن به درک و فهم حقیقت، و نمک است بر سر سفره روزیِ معرفت خوردن.

اللهم عجل لولیک الفرج

التماس دعا
یا علی



  • کلمات کلیدی : درد دل، سیاست، معرفت
  • نوشته شده توسط : سجاد نوروزنژاد قادی | نظرات دیگران [ نظر]

    ما از یار ماندگان

    دوشنبه 88 آبان 18 ساعت 6:58 عصر

    بسم الله الرحمن الرحیم
    و بذکر مولانا صاحب الامر و العصر عج

    ما از یار ماندگان

    وقتی کسی، تو را نبیند.
    وقتی تو، کسی را نبینی.
    وقتی تو، خودت را نبینی، و وقتی کسی، کسی را نبیند...

    ماجرای ما زمینگیران و خستگان، روایت آنیست که هم می خواهد از پی کاروان برود، و هم می خواهد بیاساید؛ آن دویدن می خواهد، و این لَمیدن. این است که لَختی میدویم، و لَختی می نشینیم. و این است که همه اش جامانده ایم و همه اش خسته ایم...
    اللهم ثبِّت اَقدامنا...
    یاعلی


  • کلمات کلیدی : درد دل
  • نوشته شده توسط : سجاد نوروزنژاد قادی | نظرات دیگران [ نظر]

    درد دل یا دل درد: ما و ضعفمان در صراط

    یکشنبه 88 شهریور 8 ساعت 7:28 صبح


    بسم الله الرحمن الرحیم
    و بذکر مولانا صاحب الامر و الزمان (عج)

    درد دل یا دل درد: ما و ضعفمان در صراط
    (شاید در مفهوم
     «شما خودتان را درست کنید، کشورتان درست خواهد شد.»)

    این یک متن اولیه است، پر نقص و پر غلط، و ان شاء الله باید اصلاح و تکمیل شود؛
    لذا دعاگوی شما برای لطفتان در نقد کردن آن خواهم بود.

    چه می شود که آنها در راه کج خود اینچنین استوارند و ما در راه راست خود اینچنین ضعیف؟
    چرا تلاش آنها برای اهدافی چنین پست آنگونه است و تلاش من و امثال بنده، که ادعا داریم حداقل به دنبال حق هستیم، برای اهدافی چنان عالی؟!
    بخشی به خود راه باز میگردد. آنها برای خودشان و برای رسیدن به هدف خودشان راه می سازند، و خُب در این جهت از هر ابزاری که به درد راهشان بخورد استفاده می کنند. ولذا این است که آنها تا این حد به ابزار علاقه مندند و تا این حد ابزار دارند.
    اما ما چه؟ مساله این است که ما صراطی داریم که قرار نیست ما آن را برای خودمان، و برای اهداف خودمان  بسازیمش؛ بلکه خود را برای آن و برای اهداف آن باید بسازیم. و هر چه که استفاده می کنیم برای به انجام رساندن این امر، ابزار نیست، که عقیده مان است. ما از ابزاری خارج از عقیده مان فایده ای نمی توانیم ببریم. در واقع هر چه که ما در راه برای رسیدن به هدف استفاه می کنیم جزئی از اعتقادمان است. حتی اینکه می گوییم تظاهر در جاهایی هم خوب است و لازم، این هم جزو اعتقاداتمان است و منشاء از اعتقادتمان میگیرد. لذا اینکه گاهی بعضی امور را تنها با این استدلال که این کاری نمادین است، درست نیست، چرا که تا ندانیم این کار نمادین و تظاهر برای چیست و منشائش چیست نمی فهمیمش و نتیجه ماندن در نمادها و ظاهرها می شود. ما هرچه میکنیم اعتقادمان است، نتیجه اش می شود سیاست ما دیانت ماست و دیانت ما سیاست ماست.
    اما چرا ما در این صراط ضعیفیم؟! می پرسم چرا نباشیم؟!وقتی قرار است هر چه از آن در این صراط، بهره میبریم این اعتقادات سست و پر عیب باشد؛ وقتی قرار است با این معرفتِ بی معرفت در این صراط قدم بگذاریم؛ وقتی قرار است با این خلوصِ ناخالص پیش برویم، خُب پرواضح است که پیش‌رفتی در کار نخواهد بود. حالا بهتر می فهمم آن جمله حضرت امام خمینی رحمه الله علیه را که فرمود " شما خودتان را درست کنید، کشورتان درست خواهد شد."
    ما برای این خود سازی نیاز به همان دو بال علم و ایمان داریم.
    در حدیث است که معصوم علیه السلام می فرمایند:" علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح."
    باید بخوانیم و بیاموزیم، تا علم یابیم؛ و خود را خالص کنیم تا ایمان یابیم. و این هر دو برای آن است که رشد کنیم و تربیت شویم.
    لذا نباید اندیشید که هیأت و مناجات و مراسمات مذهبی تنها ابزاری برای تبلیغ است، بلکه اینها خود، قسمتی از راهند، و البته در این فضای جهاد اکبر، بخش مهمی از راهند، و باید مورد توجه بیشتری قرار بگیرند.

    التماس دعا
    یا علی



  • کلمات کلیدی : درد دل، دل درد، صراط، خودسازی
  • نوشته شده توسط : سجاد نوروزنژاد قادی | نظرات دیگران [ نظر]

    دلها و دردها؛ یا همان مسئله ی سکوت

    یکشنبه 88 تیر 28 ساعت 7:12 عصر

     

    بسم الله الرحمن الرحیم
    و بذکر مولانا صاحب الامر و العصر(عج)


     
    مدتیست حرفی ندارم که بخواهم از آن بگویم.
    هرچند گفتنی بسیار است؛ اما زبان من و شخص من و .. ناتوانتر و حقیرتراز ازنزدیکی به آن گوهرهاست.
    هر چند عمری رندی کرده ایم و گفته ایم، و هرچند باید گفتنی ها را گفت؛ اما باز هم سکوت، بزرگ نعمتیست.

    ---------------------------------------------

    قضیه "دل درد" هم همان است. وقتی حرفها "دردِ دل" است که "دل"ی باشد، وگرنه حرف ها می شود "دل درد" که این دو، هم "دل"ها یشان فرق می کند و هم "درد"هایشان و هم...

    ---------------------------------------------

    بدجور محتاجیم.... دعا یادتون نره، خدا هم خیلی کریمه، ما هم ...
    یا علی باشین

    اما باز هم رندی میکنیم که چاره ای هم نداریم:
    اللهم عجل لولیک الفرج

     



  • کلمات کلیدی : درد دل، دل درد
  • نوشته شده توسط : سجاد نوروزنژاد قادی | نظرات دیگران [ نظر]


    بسم الله الرحمن الرحیم
    و بذکر مولانا صاحب الامر و الزمان
    --------------------------------------------------------------------
    اول سلام علیکم جمیعاً و رحمت الله و برکاته؛

    **********************************

    (اگر کسی در جریان ماجرا نیست ممکنه چندان سر درنیاره، لذا پیشاپیش عذرخواهی می کنم، چون بنده هم قصد ندارم قضیه رو بازش کنم)
    **********************************

    در ضمن یکی از دلایل اصلی اینکه من نوشته ها را بر روی شبکه می گذارم نظرات و راهنمایی های شماست، پس لطفاً...
    انشا الله استفاده خواهم کرد.

    --------------------------------------------------------------------

    این چند روز ناگهانی آمار بینندگان روزانه چند برابر شده. نمی دانم چرا ولی حدث می زنم برای ادامه خاطرات ماجرای آن یک روز است. اما...
    ادامه ای درکار نیست. حداقل نه به شکل معمولش!

    نوشتن آن خاطرات را غروب روز بعد از آن ماجرا، وقتی به خانه برمی گشتم در اتوبوس شروع کردم، ولی یک صفحه هم ننوشتم؛ و قصد هم ندارم تمامش کنم.
    حقیقتش دیدم همه اش "من نامه" است. نه اینکه کار خاصی کرده باشم و ریا شود و از این طور حرفها؛ بلکه اثر چندانی از حقیقت در  آنچه که از وقایع می نوشتم نبود. ( همان بحث تاریخی(!!) تفاوت حقیقت با واقیت دیگه... به قول حاج علی فضلی، تا آخرش رو گرفتین چی شد؟ نگرفتین...!)

    خواستم به جایش "من نامه" بنویسم از ضعفهایی که به نوعی بر من در آن یک روز حاکم بود...
    ... در این حال و هوا و حرفهایی که با خودم داشتم، رسیدم به یک دوست. دوستی که در آن روز یافته بودمش و بعد از چند روز که گذشته بود کمی گمش کرده بودم. کسی که شاید حدود نیم ساعت با او بودم و چهره اش را هم یادم نیست (تا آخرش رو گرفتین چی شد؟ ...نگرفتین...!)

    حقیقتش این چند روز می خواستم با آن دوست درد دلی کنم، اما نه از آنچه آنجا گذشت، که از آنچه در دلم می گذشت و می گذرد... چون دوست عزیزی بود... آنجا کمی فهمیدم بوی سرباز امام زمان و ... با امثال من چه فرقی دارد.... هرچند هر گلی یه بویی داره، ولی بوی بعضیا فرق می کنه.
    هر چند موقعیتش مهیا نبود که بنشینم و ساعتها با او درد دل کنم و ... ولی ای کاش آن لحظات آخر حواسم جای دیگری نبود و به جمله اش که دو بار هم تکرار کرد (شاید چون بنده خدا ما را هم با بچه بسیجی ها یکی گرفته بود) جوابِ چیز دیگری که آن لحظه در ذهنم می گذشت را نمی دادم.
    هر که بود، عزیز بود... ان شا الله خیر است.

    اما آن دوست کجا و مولایمان کجا... حتی جای قیاس هم نیست، هر چند که به هر دو می گویم "دوست"!
    اللهم عجل فی فرجه و سهل مخرجه
    حق یارتان
    یا علی
    -------------------------------------------------------------------
    *نمی خواد فکر خاصی راجع به آن دوست بکنید. مرد بود!

    *ممکنه بگین این بنده خدا چقدر پرته... مملکت این همه خبره ولی این یارو...
    حقیقتش اساتید فن ماشاالله در شبکه کم حضور ندارند و مطالب قوی میگذارند. و من هم الآن تا حد زیادی درگیر خواندن دروس برای پایان ترم هایم هستم. اما اگر می پرسین پس چرا اینا رو می نویسم باید بگم:
    به حرص ار شربتی خوردم مگیر از من که بد کردم
    بیابان بود و تنهایی و آب سرد و استسقا




    نوشته شده توسط : سجاد نوروزنژاد قادی | نظرات دیگران [ نظر]

       1   2      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    فایل ها
    سخنرانی حاج حسین یکتا
    ساعات روزانه مؤمن
    [عناوین آرشیوشده]