ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ سجاد 
سلام
اينطور پيش بره بايد فقط با خودم صحبت کنم
خوشحال ميشم از فکر ديگران هم استفاده کنم
يا علي
+ پاسخ نفر دوم به پاسخ بنده 
سلام و تشکر از پاسختان
آقاي سجاد ، شک نکنيد ايمان نياز به عمل داره
اما عملي از روي تعقل و شناخت آن هم به شرط اينکه خدا بخواهد
براي اينکه فقط شعار نداده باشم
اشاره مي کنم به زندگي تمام امامان حتي اولياي خدا که داراي مقام امامت بودند
در طي تاريخ خيلي کم شاهد اين هستيم که حکومت حجت خدا در زمين اجرا شود ، در صورتي که اولياي خدا در زمين بودند ، پس چرا قيام نکردند ، چرا احقاق حق نکردند
اگر به صورت خلاصه بگيم جامعه حاکم ظرفيت اين اقدام را نداشت
اگر ما حرکتي مي کنيم بايد با انديشه و سياست باشه
از شما مي پرسم مرد با ايمان کجاست؟ ، مرد آگاه کجاست ؟ از همه مهمتر مرد عمل کجاست ؟
وقتي ما ياران و آگاهي بيان اين انديشه را نداريم ، اسم جامعه مهدوي را خراب مي کنيم
براي همين ميگم از دايره کوچکتري شروع کنيم
شما اگر جنس خوب ارائه کني مشتريش پيدا مي شه - به غرب چه کار داريم ، همه دنيا مشتري مي شه
+ پاسخ نفر پنجم به پاسخ بنده 
ايده آليست بودن خوبه ولي کافي نيست
مفاهيم بزرگ انسان هاي بزرگ ميخواد . من هم موافقم که غايت خداست و دنيا وسيله . منظورم از پيشرفت هم نوع تکنيکال اون نيست
اولين نشانه پيش رفت از نظر من اينه که هرکس عملا به اين نتيجه برسه که که انکار ديگران راه خوبي براي اثبات خود نيست
پا بيرون گذاشتن از دايره حقارت من و ميل به اثبات اون اولين نشانه پيشرفته حتي اگر قدمي باشه
ولي اين قدم بايد نمود بيروني داشته باشه

ز عمل کار برآيد به سخن داني نيست
مطين باشيد نظر ما مخالف نيست ولي ممکنه راهمون متفاوت باشه
+ پاسخم به نظر نفر دوم 
بسم الله الرحمن الرحيم
و بذکر مولانا صاحب الامر و الزمان
نمي دونم. جاي فکر بيشتر براي من داره ولي ما خيلي داريم در آيات و روايات که اوصاف يک جامعه مهدوي بيان شده. هرچند من فکر نمي کنم که اين دنيا ظرفيت اين رو داشته باشه که شر درش نباشه، ولي ما داريم در سطح تئوريک در مورد اون چه که بايد، مي گيم که در معنايي ما مأمور به وظيفه هستيم. و در سطح ديگه در بحث عملي و حيات ما بايد تلاشمون رو بکنيم که به اون جا برسيم، چرا که در برابر دانسته ها و وظايفمون بازخواست ميشيم.

خدا خيرتون بده که کمک کرديد به اصلاح انديشه بنده. خوشحال ميشم اگر حتما از نظرتون بيشتر استفاده کنم.
يا علي
+ پاسخم به نظر نفر پنجم 
بسم الله الرحمن الرحيم
وبذکر مولانا صاحب الامر و الزمان

سلام
متشکر از توجه و راهنماييتون
به نظرم تعريفتون از اثبات حقيقي خيلي تعريف ظريفي بود. خدا خيرتون بده.
بعدش هم من معتقدم که اتفاقا اين پيش‌رفت به معني حقيقي کلمه (يادمان باشد که پيش همان غايت خداييست نه دنيايي که دنيا وسيله است ونه هدف) خيلي هم نمود داشته. همين که انسانهايي پرورش بافتندکه از نظر فهمي و معرفتي بالاتر از گذشگان خود هستند پيشرفته و البته اين بالاتر بودن و رشد در معرفت، مطمئنا همراه با رشد حيات ما و جامعه ماست. که اتفاقا به جرعت مي تونم بگم که در اينجا ما در جوامعي که غايتشون رو دنيا تصور مي کنند پس رفت داريم.
اما بحثي که مي تونه باشه اونجاست که آيا اين پيش رفت به اندازه کافي بوده يا نبوده؟!؟!

شايد نظرمون علي الظاهر مخالف باشه، ولي من حتما خوشحال ميشم که از نظرتون استفاده کنم.

يا علي
+ خودم - نظر نفر پنجم 
اثبات حقيقي يعني حرکت درعمل اثباتي که درحيطه کلام باقي مي مونه.. رشد و پيشرفتي که ما فقط ازش حرف ميزنيم و نمود بيروني نداره چه در غرب و چه در شرق به درد کتاب ها و جلسات سخنراني ميخوره و اين که ما به اين نتيجه برسيم که خيلي دانشمنديم بدون اين که اين نتيجه گيري محلي از اعراب داشته باشه
به قول مولوي : پاي استدلاليون چوبين بود
پاي چوبين سخت بي تمکين بود
+ پاسخم به نظر نفر اول 
"اين يعني چي؟؟
چطوري ثابتش مي کنيد؟
درثاني گيريم که از نظر تئوري(بعد از اثبات) درست باشه
در صورتي مي تونيم بگيم جلوتريم که عمل کرده باشيم بهش
يک تئوري تا ضعفهاش در حيطه عمل مشخص نشه و اصلاح نشه قابل استناد نيست"
------------------------------------------------------------

سلام
به قول بچه هاي قديم ما و خود حاج اقا رهدار هم، وقتي ميگيم پيشرفت، بايد بدونيم اولش که اصلا پيش کجاست، همون بحث مبداء و غايت هستش
و البته غرب از نظر مادي از ما خيلي جلوتر به نظر ميرسه، ولي حرکتي که رشد و کمال انساني رو در پي نداشته باشه، رشد نيست
تعامل با مردم غرب ميتونه در فهم اينها به ما کمک کنه
حاج اقا خودشون مثالي که زدن اين بود که ميگفتن موسسه اي توي قم هست که ماهانه دو، سه نفر از انديشمندان و صاحب کرسياني در غرب که در حوزه اسلام و اسلام شناسي کاري کردند و يا دارند تحقيقي ميکنند رو ميارند در قم و ميتابونند و در جلسات باهاشون شرکت مي کنند و ... و براي هر يک از اين افراد يکي از روحانيون رو براي ارتباط گرفتن و همراه بودن در مدت اين دو، سه هفته در نظر ميگيرند. گاهي اوقات هم براي حاج آقا پيش اومده که انتخاب شدند.
اشون ميگفتن که اوايل باري من سوال شده بود که چرا اين موسسه افراد صاحب کرسي و برجسته رو دعوت نميکنند و چرا اينها اينقدر پرتند
بعدتر فهميدن که اونها واقعا انديشمندان غرب هستند و صاحب کرسي
به طور مثال يکي از اونها که پروفسور ساشادينا بودند. يک انديشمند که واقعا در کشور خودش و حتا در سطح جهان در حوزه کاره خودش برجسته حساب ميشه. ميگن بهش گفتم يه سوالي ازتون مي خوام بپرسم، ولي ناراحت نشين، اين واقعا برام سوال شده که آيا واقعا شما در کشورتون صاحب کرسي هستين؟ آخه اينها که شما الآن بهش رسيدين مباحث سي يا چهل سال پيش ماست. ما خيلي وقته که از اينها گذشتيم.
البته من هم مي دونم اين که نوشتم اثبات نيست.

+ ادامه پاسخم به نظر نفر اول 
بسم الله الرحمن الرحيم
وبذکر مولانا صاحب الامر و الزمان

يه قسمتي از جواب "يعني چي؟؟" رو گذاشتم
بعد از اينکه اين متن رو نوشتم متوجه شدم خيلي از کلمه "غرب" استفاده کردم. شايد دچار يک جور وسواس شدم. خلاصه ببخشيد.
اين هم بقيش:
يکي ديگه از مسائلي که اين رو نشون ميده اينه که زماني افرادي در کشور ما بشدت تحت تاثير غرب بودند - از تکنولوژي غرب تا انديشه غرب و تمدن غرب و ...- از اون زمان آشنايي ما با غرب در دوران قاجار تا همين اواخر، و اونها که کاملا در برابر غرب، و تمدن ماديش خودشون رو عقب مونده ميديدن، در پي پياده کردن کامل غرب در کشور خودشون بودند. يعني افراطي ترين موجي که ما رو عقبتر از غرب ميدونست. اونها بدنبال پياده کردن مدرنيته به شکل کامل در کشور بودند. موجي که نه تنها اعتقاد داشت ما بايد تکنولوژي غرب رو کپي برداري کنيم، که حتي معتقد بود ما بايد منش و اخلاق خودمون رو هم مثل غرب کنيم. ( نمي خواستم مساله رو سياسي کنم ولي آقاي خاتمي يک همچنين جمله اي در يکي از سخنرانيها يا مصاحبه هاشون در چيزي حدود 15 سال قبل دارند.)
مطمئنا بقيه جامعه و انديشمندانش از اين جهت از اونها تندتر نبودند!
اما ادامه ي اون نسل روشن‌فکران، که لبه ي موج گرايش به غرب در کشور ما، و نيز در ديگر کشور هاي به اصطلاح متاسفانه معروف "جهان سومي"، هم حالا ديگه حرف از مدرنيزاسون ميزنن، بومي سازي مدرنيته و تمدن غرب. و اونها هم به جايي رسيدن که معتقدن جاهايي از غرب هست که خوب نيست. و اگر توجه کنيد ميبينيد که اين در فکر همه مردم جامعه ما هم به شکلي هست.


اما در مورد جلوتر بودن يا نبودن،
اولش برميگرده به همون بحث اين که اصلا جلو کجاست و عقب کجاست
يک انديشه غايتش انسان محوري و پول محوري و دنيا و ماديات و ... محوري هست. ( من نميگم که مردم غرب کاملا اينگونه اند، من غايت نگاه و انديشه و پايگاه معرفتيشون رو ميگم )
و انديشه ديگه غايتش خدا محوري و حق محوري و عدالت محوري و ... است و در اين راه از مسير دنيا رد ميشه. (همونطور که در مورد غرب گفتم، در مورد مردم جامعه هم، و بخصوص خود بنده، هم اين طور نيست، بلکه وقتي که انديشه و نگاه اسلامي در ما به کمال برسه رو دارم ميگم)
اين بحث تئوريکش. به قول بچه هاي صنايع در بحث مميزي ايزو، مميزي سيستمي، و در بحث ما، در مورد پايگاه معرفتي.

اما بحث عمليش، يا به قول همون بچه ها مميزي تطابق، و در بحث ما، مسأله ي حيات.
در سطح تئوريک اين مساله تا اونجايي که من در بحث آوردم هنوز طرح اجرايي مطرح نشده. يک بحث هست در مورد به قولي جهان بيني و معرفت انسان. اگر منظور اين هست، که عمليش رو بارها و بارها ديديم. انسانهايي که در حياتشون با اين نگاه معرفتي به کمال رسيدند و هم رشد در حيات پيدا کردند و هم رشد در معرفت. نمونش هم اينهمه اولياي حق. اون مصاحبه اي که با شهيد عزيزاللهي در سن چهارده سالگي شده و بارها هم پخش شده نمونه عالي از اين مسالس و فکر نميکنم در اين مورد شما مخالف باشين، هر چند حتما از نظرتون استفاده خواهم کرد.

بعدش هم من فکر مي کنم کمي با جمله آخر شما مشکل داشته باشم.
حرف، شايد حرف غلطي نباشه که تا يک تئوري ضعفهاش در حيطه عمل ديده نشه و اصلاح نشه قابل استناد نيست. ولي من اولا در مورد اين جمله نگاهم اينه که حيطه تعريف داره و خارج از حيطه تعريف خود تئوري خوب مشخصا درست نيست.
مثلا مي گم آيا نص صريح قرآن در مورد بعضي امور هم جاي همچين سوالي داره يا نه؟
اين فقط براي من يک سوال هست، همين. باشه يا نباشه من نميدونم ولي به نظرم در اينجا مصداق نداشته باشه. و اينکه آيا در جاهاي ديگه و حوزه هاي ديگه اي هم هست که ميتونه مصداق نداشته باشه؟ اگر بله کجاها؟
اينها براي من پرسشند ولي به نظرم (هرچند اين من خيلي پرت تر از اين حرفهاست) ما يه جايي با عقل و فطرت رسيديم که عقلمون نميتونه به تنهايي درست عمل کنه، و درکنارش بايد از تجربه (ترکيب عقل و حس) هم استفاده کرد، يعني همونبحثي که شما مطرح کردين، ولي آيا اين کافي هست؟
نگاهي از هستي و خود شناسي که من تا اينجا به اون رسيدم ميگه: نه! در کنارش ما ابزار شناخت ديگه اي به اسم دل داريم. ولي بازهم اين سه کافي نيستند. و نياز به وحي و راهنما و ولي داريم.
پس ابزار آيات و روايات و امر و نهي ولي هم اضافه ميشه که از اونجا که عقل و علم و شناخت همه ما نقص داره، محوري ترين نقش رو اون داره.
مثل قضيه ي روايتي که نقل شده شخصي از سلمان مي پرسه که مثلا اين پارچه چه رنگيه؟ سلمان ميفرمايد هرچه مولا بفرمايد، طرف ميگه: يعني چي؟!؟! ميگم اين پارچه چه رنگيه؟ و سلمان هم همون حرف رو تکرار ميکنه. تا اينکه با سلمان خدمت اميرالمؤمنين(ع) ميرسن و اون شخص مسأله رو به ايشون ميگن. حضرت هم مي فرمايند: درست مي گه سلمان، هرچه که ما بگوييم.
( نقل به مضمون ) ( احتمالا سلمان(ره) ميخواستن چيزي رو به اون شخص بفهمونن، وگرنه فکر نمي کنم هميشه اينطور جواب ميدادند. )

خوب، اين که اين يعني چي خودش کلي جاي بحثه.
اتفاقا حرف شما در يکي از جاهايي که مصداق داره اونجاست که انديشه و تمدن غرب به قدري طرح ها و نظرات و مباحث تئوريکي که مطرح کرده، بعد از مدتي ضعفهاش نمايان شده که ديگه خيلي حرفهاش (برخلاف تصوري که وجود داره) چندان قابل استندا نيست چون خودشون به نوعي به جايي رسيدن که همين که نظريه اي به نظر جواب بده کفايت ميکنه و قابل استفادس و به اون استناد مي کنند و براشون اصل نيست که درست هست يا نيست. وهمين هست که خيلي از نظرياتشون هي باطل ميسه و ضعفهايش نماين ميشه و نظريه ي ديگه اي جاش رو ميگيره که اگر در ادامه و در جهت تکميل قبلي بود بحثي نبود و طبيعت رشد علم و عقل بشري بود ولي خيلي وقتها اختلافات اساسي دارند.


هرچند درمورد بحث تئوري که تا اينجا حاج آقا رهدار مطرح کردند، طرح اجرايي مطر نبوده، ولي روي طرح اجراييش هم کارهايي زياده شده. از مسائلي که در باب اقتصاد اسلامي مطرح هست ( هرچند در اين 30 سال، اغلب مسؤولين نه تنها به دنبال پياده کردنش به بهانه ي اينکه هنوز توليد نشده نبودند، بلکه به دنبال استفاده از نظريات مطرح شده، و نيز کمک به توليد ساختار اقتصاد اسلامي به علت اعتقادنداشتن به همچنين مسئله اي هم نبودنده اند. و نه تنها کماکان به دنبال پياده کردن نظريات غرب و ساختارهاي سکولار و کاپيتال و ليبرال و يا سوسيال غرب بوده اند و هستند، که بيشتر هم به دنبال پياده کدن نظريات تاريخ مصرف گذشته غرب هستند که در خود غرب هم منسوخ شده و ضعفهايش هم در عمل نشان پيدا شده و خود آنها هم کنارش گذاشته اند هستند. يعني کپي برداري کورکورانه. نظريات و طرحهايي که از قضا تقريبا همه شان حداقل مدتي به عمل در آمدند تا فهميده بشود که قابل استناد نيستند و هنوز هم بسيارن اين طور نظريات که در خود غرب هم ضعفهايش رو آمده ولي هنوز استفاده ميشود و قابل استندا نشان داده ميشود، چون ديگر اينقدر اين کلاف را درو خود پيچيده اند که نميدانند چه کنند و به شدت گرفتار شده اند.
البته اينها به معني خوب بودن ما نيست، که من و امثال من هم در جامعه ما بسيارند که دنيازده شده اند.
و البته من هم مروج نظريه تارک الدنيايي و گوشه گيري و بازگشت به عصر چوب و آهن و ...نيستم.

بعدش هم اصلا اينکه اصلا بحث جلسه اول مقدمات يک بحث تئوري - عملي در جلسات بعد بود، جلسه بعد در مورد شاخصه هاي حيات مهدوي هست. يه عنوان طولاني داره که الآن يادم نيست.
اما نکته يکي مونده به آخر اينکه مطمئنا اين متن با توجه به نويسندش، و همينطور درازاش، پر از نقص و ايراده. حتما نظرتون رو مطح کنين تا کمک باشه براي اصلاح اين حقا حقير! نه از اون حقيرايي که به قول بنده خدا، من هم يه طلبه حقير مثل اما(ره)!!
و نکته اول و آخر اينکه مولا و آقامون هرچه زودتر ظهور کنندو ما هم در محضر و در رکاب و در مجلس ايشون که به قول شاعر:
کاش جز مجلس او جاي دگر پا ننهم
تا فقط مجلس او جان مرا سير کند
رشد کنيم و از اين حالت که به قولي يتيمي هست در بيايم و بلکه آقا هم غربتشون کمتر بشه.
اللهم عجل لوليک الفرج و اجعنا من خير اعوانه و انصاره و شيعته، و اجعانا من المستشهدين بين يديه.
جالبه، يه دعا کردم که شايد بشه گفت بيشترش براي خودمون بود تا امام زمان(عج)
يا علي
+ پاسخم به نظر نفر چهارم 
سلام
"ياد جمله امام ميفتم که تا مدتي سردر تونل رسالت بود"

نکته ظريفي بود
متشکرم
+ خودم - نظر نفر چهارم 
"بهتر نيست از دايره کوچکتري شروع کني"
----------------------------------------

هرکدوم از ما اگه از خودمون شروع کنيم بعد ميتونيم اين دايره رو بسط بديم بعد اسمشو بذاريم جامعه.وقتي در مقابل قدرت غرب حيرت زده ميشم ياد جمله امام ميفتم که تا مدتي سر در تونل رسالت بود:
اگر خداي خود را بيابيد و ياس رااز خود دور کنيد قدرت انجام همه کار و ساختن همه چيز را داريد

+ خودم - نظر نفر سوم 
"دهه ي ديگر دهه سلب ها (ردّ غرب) نيست، که دهه اثبات ها و ايجاب هاست. حال ديگر همه مي خواهند بشنوند که اگر غرب خوب نيست، پس چه خوب است"
------------------------------------------------------------

amazing
:)
That"s the most important question
+ خودم - نظر نفر دوم 
اميدوارم در تهران نيز برگزار شود
ولي دوستان ، ما بدون شناخت نمي توانيم در موضع قدرت قرار بگيريم و ديگران را منحرف بدانيم
ايجاد نگاه مهدوي نيازمند نگاه امام مهدي (عج) به ما مي باشد.
بي شک جامعه غرب در انحراف است (منظورم اکثريت مي باشد) و به جرات مي توانم بگويم جامعه ما هم دست کمي از غرب ندارد (بازم منظورم اکثريت مي باشد)
وقتي ما مدينه فاضله نداريم با حرف مي خواهيم غرب را مجاب کنيم
بهتر نيست از دايره کوچکتري شروع کني

+ خودم - نظر نفر اول 
"نگاه مهدوي که ريشه در پايگاه معرفتي ما دارد، انديشمندان ما را چنان از ساحت غرب گذرانده و پيش انداخته که انديشمندان برجسته غرب سالها از ما عقب ترند"
-------------------------------------------------------------
نفر اول:

اين يعني چي؟؟
چطوري ثابتش مي کنيد؟
درثاني گيريم که از نظر تئوري(بعد از اثبات) درست باشه
در صورتي مي تونيم بگيم جلوتريم که عمل کرده باشيم بهش
يک تئوري تا ضعفهاش در حيطه عمل مشخص نشه و اصلاح نشه قابل استناد نيست.

+ خودم 
سلام
اين خودم هستم
در بلاگ ديگرم هم اين بحث رو گذاشته بودم
نظراتي رد و بدل شد و همچنان ادامه داره
مي خوام اونها رو اينجا بذارم
يا علي